به گزارش «نماینده»، شاید اگر کارنامه وکلای ایرانی را بررسی کنید، سوابق هیچ وکیلی به اندازه «سیدمحمود علیزادهطباطبایی» شما را متعجب نکند؛ کلکسیونی از پروندههای معاندین، جاسوسها، مفسدان اقتصادی و افرادی که به نوعی با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران مشکل داشتند و علیزادهطباطبایی در قامت وکیل مدافع، از آنها حمایت کرده است.
او میگوید: «من از جرم موکلم دفاع نمیکنم بلکه از انسانیت و حق فرد دفاع میکنم و اگر جرم موکل من اقدام علیه امنیت ملی است، دلیل نمیشود که من با نظام مشکل دارم!»
این وکیل دادگستری و البته فعال اصلاحطلب مدعی است تا به حال از هیچ ناحقی دفاع نکرده و در دفترش روی تمام افراد جامعه باز است. در اردیبهشت امسال، علیزادهطباطبایی کاندیدای پنجمین انتخابات شورای شهر و روستا از حوزه انتخابیه تهران شد که نتوانست به شورا راه پیدا کند؛ بعدها شنیدیم که این کاندیدا از بیاخلاقیهای انتخاباتی که رخ داده است، گلایه دارد و به همین بهانه او را به تحریریه «روزنامه فرهیختگان» دعوت کردیم و به گفتوگو پرداختیم.
از سوابق خانوادگی و قبل از انقلاب خود بگویید.
در یکی از روستاهای نطنز در یک خانواده فرهنگی به دنیا آمدم. عموی پدرم وکیل دادگستری بود و من از همان زمان شیفته وکالت و حقوق بودم.
بعد از اینکه دیپلم گرفتم، در رشته مهندسی دانشگاه علم و صنعت قبول شدم که شهریه دانشگاه آن زمان 35 هزار تومان بود و به دلیل اینکه توان پرداخت نداشتم، دانشگاه را رها کرده و به نیروی هوایی رفتم و همانجا هم استخدام شدم.
در ابتدا خلبانی ثبتنام کردم اما درست همزمان با گذراندن مراحل گزینش، سروان طباطبایی که از اقوام ما بود، با هواپیما سقوط کرد و کشته شد و به دنبال همان موضوع مادرم اصرار کرد که بیخیال خلبانی شوم. به همین دلیل به همافری ارتش رفتم و در مهرماه سال 49 در ارتش استخدام شدم.
فروردین سال 50 برای گذراندن دوره سیمولاتر F-4E هواپیما به آمریکا رفتم و در سال 52 به ایران بازگشتم. در مهر 52 در کنکور شرکت کردم اما نتوانستم حقوق قبول شوم و در مدرسه عالی بازرگانی (علامه طباطبایی اکنون) در رشته اقتصاد بینالملل قبول شدم. مجدد در سال 53 در کنکور شرکت کردم و باز هم قبول نشدم و سرانجام در سال 54 در دانشکده حقوق دانشگاه ملی قبول شدم. دوران نسبتا سختی داشتم، چراکه هم در مدرسه عالی بازرگانی درس میخواندم و هم در نیروی هوایی کار میکردم و همچنین در شرف ازدواج بودم و نهایتا در سال 54 زندگی مشترک را آغاز کردم.
فعالیتهای سیاسی را از دوران دانشجویی شروع کردم و عضو انجمن اسلامی دانشگاه ملی بودم.
از خاطرات ارتش و فعالیتهایی که در همافری داشتید، بگویید.
همافرها کلا از اول دهه 50 یک قشر ناراضی بودند که با هم همفکری داشتند. من خودم بچهها را تشویق کردم که دانشگاه بروند و توانستیم فضای دانشگاه را به ارتش منتقل کنیم. در سال 57 که اعتراضات هم شروع شده بود، همافرها هم در اغلب تظاهرات همراه با مردم شرکت میکردند. در همان زمانها با روزنامههای آیندگان و کانون وکلا در ارتباط بودم و اخبار همافرها را به این دو مرکز منتقل میکردم، یکی از این اخبار، خبر بازداشت تعدادی از همافرها بود که با آب و تاب به روزنامه و کانون دادم، در واقعیت حدود 20 نفر از همافرها دستگیر شده بودند اما من در خبر گفتم که بیش از 200 نفر دستگیر شدند و حدود 19 نفر را میخواهند اعدام کنند و به دلیل همین جوسازی رسانهای بود که ارتش را تحتفشار گذاشتیم و همافرها آزاد شدند.
دیگر فعالیتهایی که در ارتش داشتیم مربوط میشود به همان رژه معروف 19 بهمن؛ اواخر دی ماه که قرار شد شاه از کشور برود و کمیته استقبال از امام(ره) تشکیل شود، انجمن اسلامی نیروی هوایی ارتش در مراسم استقبال از امام(ره) شرکت کرد و رژه رفت؛ البته این انجمن بعد از انقلاب به صورت رسمی اعلام شد. مسئول تبلیغات سیاسی- ایدئولوژی نیروی هوایی بودم که در سال 58 مجله پاسداران آسمان را راهاندازی کردم که این مجله 6 شماره منتشر شد؛ در سال 59 سردبیر مجله صف شدم و سال 64 از ارتش به سازمان برنامه و بودجه منتقل شدم و مسئولیت بودجههای نظامی را برعهده گرفتم.
از ماجرای نفوذ مجاهدین خلق و کمونیستها در ارتش بگویید.
یکی از ستونهای اقتدار مملکت «ارتش» بود و امام(ره) این قضیه را خیلی خوب متوجه شده بودند؛ از طرفی حزب توده و جریان چپ به دلیل اینکه در 21 آذر ارتش جریان چپ را سرکوب کرده بود، دشمنی دیرینهای با ارتش داشتند. حزب توده تصمیم به انحلال ارتش گرفته بود اما امام با این موضوع مخالفت کرد. متاسفانه آن زمان مجاهدین خلق و کمونیستها در ارتش نفوذ کرده و شوراها را گرفته بودند و توانسته بودند عقاید و طرز فکر ما را تغییر دهند که نتیجه آن شد که شایستهترین افسران ارتش را در عملیات پاکسازی ارتش اعدام کنیم. به صراحت میتوانم بگویم که کودتا را خود حزب چپ طراحی و خودش هم آن را خنثی کرد.
ستاد خنثیسازی کودتایی که خراسانی از مرکز حزب توده خبرش را داده بود و رئیس ستاد هم مسعود کشمیری بود، از اعضای مجاهدین خلق بودند.
هنگامی که جنگ شروع شد آسیبهای جدی دیدیم و تمام افسران خوب را از دست داده بودیم؛ البته من همیشه معتدل بودم و هیچوقت تندروی نکردم.
از نحوه آشنایی خود با مرحوم هاشمی و خانواده او بگویید و اینکه چطور شد وکیل «خاندان هاشمی» شدید؟
آشنایی با آقای رفسنجانی به همان رژه معروف در تاریخ 19 بهمن سال 57 در مدرسه علوی برمیگردد که وی را برای نخستین بار ملاقات کردم.
در سال 72 پروانه کارآموزی گرفتم و نخستین پرونده از خانواده هاشمی را که مربوط به مهدی هاشمی بود، در سال 75 یا 76 دفاع کردم. مهدی هاشمی از سازمان تاسیسات دریایی به سازمان بهینهسازی مصرف سوخت آمده بود و شکایتی از وی به اتهام «تصرف غیرقانونی در اموال دولتی» شده بود، که البته او در این پرونده تبرئه شد و از همان سال در پروندهها من بهعنوان وکیل اعضای خانواده هاشمی شرکت داشتم.
البته این را بگویم که هیچ شخصی از مرحوم رفسنجانی شکایتی نکرده بود و ایشان هم هیچگاه از کسی شکایتی نداشته بود؛ به همین دلیل من هیچوقت وکیل مرحوم رفسنجانی نبودم.
وکیل فاطمه، محسن و یاسر هم نبودم ولی وکالت فائزه و مهدی را به عهده داشتم؛ البته یاسر هاشمی چندباری به وزارت اطلاعات احضار شده بود که من بهعنوان مشاور همراهش بودم.
در بیش از هشت پرونده وکالت مهدی هاشمی را داشتم و این نکته را هم ذکر کنم که تاکنون مهدی هیچگونه محکومیتی نداشته است.
در دادگاهی بهعنوان شاهد شرکت کردید و به نفع «فائزه هاشمی» شهادت دادید که این شهادت منجر به زندانی شدن شما شد، از آن دادگاه بگویید.
در سال 76 فائزه هاشمی با من تماس گرفت و گفت من خبر حضور سردار نقدی در درگیری نمازجمعه را در روزنامه زن نوشتم و وی به همین دلیل از من شکایت کرده، من هم شما را بهعنوان شاهد معرفی کردم و میخواهم به دادگاه بیایید.
اما من گفتم که هرچه دیده بودم را در شورای عالی امنیت ملی گفتم و دیگر در هیچ دادگاهی حاضر نمیشوم.
بعد از آن محسن هاشمی با من تماس گرفت و گفت که حاج آقا میخواهد شما را ببیند و من به منزل مرحوم رفسنجانی رفتم و قضیه را کامل توضیح دادم و بعد از آن مرحوم رفسنجانی شخصا از من خواستند که در دادگاه به نفع فائزه شرکت کنم و من هم به خاطر آیتا...مجبور شدم که قبول کنم و به دادگاه بروم. درنهایت فائزه هاشمی تبرئه شد اما من به جرم شهادت کذب به چهار ماه حبس محکوم شدم.
شما وکیل افراد زیادی در ماجرای سال 88 بودید، از روال پروندهها بگویید.
همانطور که میدانید حوزه تخصصی من پروندههای امنیتی-سیاسی است و از سال 88 وکالت سیاسیون دیگر و بازداشتیهای آن سال را برعهده گرفتم. در سال 88 بیش از 500 پرونده را رایگان دفاع کردم و خیلی از بازداشتیهای کهریزک را متقاعد کردم که بگویند اشتباه کردیم.
من اعتقاد نداشتم اینها جرمی کردند، این را همیشه به خاطر داشته باشید که من از حقوق افراد دفاع میکردم نه از جرم افراد.
در همان سال میرحسین موسوی و خاتمی به من وکالت دادند تا از رسانههایی که علیه آنها دروغ گفتند شکایت کنم؛ از کیهان و رمز عبور شکایت کردم که البته کیهان تبرئه شد.
از آخرین جزئیات پرونده «محمدعلی طاهری» بگویید.
ابتدا این مطلب را یادآور شوم که محمدعلی طاهری با هیچیک از وکلایش اختلاف نداشته است و در حال حاضر من وکیلش هستم.
بار اول برای «محمدعلی طاهری» حکم اعدام صادر شد اما این حکم غیرقانونی بود چراکه در دیوان عالی نقض شده بود، در دادگاه اول گفتیم وقتی در موضوعی قانون داریم، قضات نباید به فتوای مراجع مراجعه کنند اما قاضی دادگاه اولیه به این موارد اعتنایی نکرد و حکم اعدام صادر کرد و رای دوم پرونده او هم به همین صورت ادامه یافت.
محمدعلی طاهری باید آزاد باشد و ادامه بازداشتش غیرقانونی است، پنج سال محکومیتش را گذرانده و حتی دو سال بعدش را هم گذرانده است.
در دورهای که در هیاتمدیره کانون وکلا بودید، طی دو سال گذشته چه عملکردی داشتید؟
من از سال 93 عضو هیاتمدیره کانون وکلا بودم و تا الان هم عضو بودم و این دوره هم در اسفندماه امسال تمام میشود؛ در این مدت تلاش کردم جامعه حقوق و بهخصوص جامعه وکالت را که منفعل است در مسائل اجتماعی و سیاسی شرکت دهم و آنها را به یک مجمع صنفی فعال تبدیل کنم.
اعضای کانون وکلا غالبا در حالت معارضه با نظام بود ولی من اعتقادم این بود که این کانون با هر سه قوه باید ارتباط داشته باشد و البته مقدمات این کار هم فراهم شده است.
وجدانا بهعنوان یک وکیل از عملکرد خود راضی هستید؟
از عملکردم خودم راضی هستم و شبها راحت میخوابم چراکه هرآنچه از دستم برمیآمده برای موکلینم انجام دادهام. من هیچ نقطه ضعف اخلاقی، مالی و سیاسی ندارم و هیچکدام از قضات دادگاه انقلاب نمیتوانند ادعا کنند که از من مسلمانتر هستند.
مهمترین دلیلم برای اینکه به پروندههای امنیتی میروم این است که شما را متهم به فساد اخلاقی، مالی و... نمیکنند و نهایتا میگویند فساد سیاسی دارم.
در انتخابات اخیر شورای شهر کاندیدا شدید اما چرا نتوانستید رای بیاورید و وارد شورا شوید؟
من تا شب انتخابات در «لیست امید» بودم اما شب آخر خیلی صریح و واضح به من گفتند که باید هزینههای انتخاباتی را پرداخت کنی! ولی من قبول نکردم و گفتم که قرار نیست من از این پولها خرج کنم.
انتخاب افراد لیست کاملا اشتباه بود و افراد شایستهتری بودند که میتوانستند درون لیست قرار بگیرند و به شورا راه پیدا کنند، افرادی که حتی شایستگی پستهایی که در آن قرار گرفتهاند را ندارند، درون لیست قرار گرفتند و به شورا راه پیدا کردند و شد همین چیزی که میبینید!
به نظر شما شورای شهر با شهرداری رابطه خوبی دارد و توانسته در انتخاب شهردار موفق عمل کند؟
متاسفانه شهرداری، شورای شهر را جدی نگرفته است و به غیر از محسن هاشمی، مرتضی الویری و احمد مسجدجامعی هیچ کس با شهرداری ارتباط ندارد و شهرداری سایر اعضای شورای شهر را تحویل نمیگیرد.
اینها (شورای شهر) میخواستند در انتصابات دخالت داشته باشند اما نجفی محکم ایستاد و به کسی باج نداد.
نظر شما